حسین صادقی، مدیرکل اسبق خلیج فارس وزارت امور خارجه از فرصت و تهدید نتیجه انتخابات عراق برای کشور میگوید
برگ برنده ایران در عصر مقتدی صدر
- افزودن به علاقهمندیها
- اشتراکگذاری
- 4 پسندیدن
بورسان- شکوفه حبیبزاده: دادگاه فدرال عراق با مهر تأیید بر نتیجه انتخابات پارلمانی عراق، فضای جدیدی را برای یک تحول بزرگ در این کشور فراهم کرد. صبح امروز نیز درحالیکه چارچوب هماهنگی نیروهای سیاسی شیعه (بیت شیعی) با انتشار بیانیهای به طور خاص از جریان صدر دعوت کرد تا ائتلاف فراگیر شیعیان تشکیل شود، صدر در بیانیهای تلویحا به این دعوت واکنش نشان داد. او با انتشار بیانیهای بار دیگر بر تشکیل دولت توافقی و ائتلاف با نیروهای غیر شیعی تأکید و عملا پیشنهاد ائتلاف به چارچوب هماهنگی نیروهای سیاسی شیعه را رد کرد. حالا در آستانه تشکیل نخستین جلسه پارلمان جدید عراق (فردا) فضای سیاسی عراق آبستن تحولاتی چشمگیر قرار گرفته است.
فضای سیاسی عراق اکنون با چند تحول جدی روبروست؛ نخست، پیروزی مقتدی صدر ، روحانی شیعی مخالفت حضور ایران و آمریکا در عراق، دوم، تغییر درخور توجه کرسیهای پارلمان، سوم، تضعیف گروههای منتسب به ایران و در نتیجه کمرنگ شدن کشور در فضای سیاسی عراق، چهارم، نفوذ جدی عربستان و امارات در عراق و جدیت رویکرد جامعه عربی در این کشور و در نهایت، خروج آمریکا از عراق که بهعنوان ناترازی فضای سیاسی این کشور پس از سرنگونی صدام حسین تعبیر میشود. حال این پرسش مطرح است که پس از چنین تحولات بزرگی در عراق که دستاورد جدی جنبش «تشرین» در اکتبر ۲۰۱۹ بود، واقعیتهای صحنه عراق چگونه تغییر میکند و ایران چگونه باید با آن مواجه شود؟ در این رابطه با حسین صادقی ، مدیرکل اسبق خلیج فارس وزارت امور خارجه که سابقه حضور در عربستان، امارات متحده عربی و کویت را بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در کارنامه دارد، به گفتوگو نشستیم تا بررسی کنیم ایران اکنون چه عملکردی دارد، چگونه باید با فضای جدید در عراق روبرو شود و آیا میتوان از فرصت ظهور سیاسی مقتدی صدر ، سیاستمدار جوان و تأثیرگذار عراقی برای رسیدن به منافع مشترک ایران و عراق بهره برد و از نگرانی تهدید حضور او بهعنوان مخالفت جدی حضور ایران در عراق کاست؟

بگذارید از این پرسش آغاز کنیم که عراق امروز با عراقی که پس از سلطه آمریکا بر آن، با نفوذ گسترده ایران روبرو شده بود، چه فرقی دارد و چه شد که رد پای ایران در عراق کمرنگ شد؟
عراق جایگاه ویژهای نزد ایران دارد و بالعکس. این یک واقعیت انکارناپذیر است. نکته قابل توجه این است که در بین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس شاید بتوان گفت عراق نزدیکترین کشور نسبت به سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به ایران از لحاظ حوزه تمدنی، جغرافیایی، فرهنگی و مذهبی است. شاید هیچ کشوری را نتوانیم پیدا کنیم که به این میزان با ایران قرابت داشته باشد. از سوی دیگر تصور من این است که با توجه به تمام نقاط مشترک بین ما و عراق در عین قبول نقاط افتراق، شناخت دقیق و کاملی از وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عراق نداریم و شکاف ایجادشده بین ایران و عراق، نشانهای از عدم شناخت ما و درک درست واقعیتهای صحنه عراق است . اما نکته مهم این است که منشا این حوادث و تحولات اخیر چه زمانی بوده و چرا به وجود آمد؟ در اکتبر ۲۰۱۹تظاهرات گستردهای در عراق آغاز شد که فراگیر هم بود و معروف شد به جنبش «تشرین». این جنبش در نوع خود در عراق بیسابقه بود، اما این جنبش که بین شیعیان بود، چرا به یکباره اتفاق افتاد؟ چند عامل جدی را مؤثر میدانم. شکافی که طی بیش از 18 سال بین دولت و ملت عراق به وجود آمد، نسل جدید عراق را دچار سرخوردگی کرد. نسل جدید مطالبات خاصی داشت و نسل قدیم هم چسبندگیهای خاصی به یکسری سنتها یا قواعد داشت که با نسل جدید خیلی همخوانی نداشت. نکته دیگر آن جنبش، گرایشات مذهبی با رویکرد جدید بود و رشد جریانهای سکولار در سطح جامعه. مورد بعدی ناکارآمدی دولت بود. اینها از عوامل اصلی بود که میتوانیم در این جنبش برشمریم. جنبشی خونین که کشتههای بسیار زیادی داشت. جنبش، خواهان مبارزه گسترده با فساد بود، چون دیدند در طی این مدت، نمایندگان مجلس یا دولت بهجای اینکه به مسائل و مصالح ملی عراق بیندیشند، بیشتر به طیف و گروه خودشان فکر میکنند و شاهد این نبودند که در عراق تحولی به وقوع پیوسته باشد. آنها خواهان خدمات عمومی بودند که بهبود پیدا کند. رشد بیکاری در عراق قابل توجه بود و دنبال کاهش بیکاری بودند و یکی از مطالبات جدیشان اصلاحات در نظام سیاسی و حکمرانی کشور بود که یکی از آنها تغییر قانون انتخابات و کنارهگیری سیاستمدارانی بود که طی ۱۸ سال گذشته در قدرت بودند. نکته بعدی مخالفت با حضور گسترده ایران در عرصه سیاسی و نظامی عراق بود. یکسری اتهام به جمهوری اسلامی ایران وارد میکردند که من وارد آنها نمیشوم. این جنبش به یکسری از خواستههای خود رسید؛ نخستوزیر استعفا داد، قانون جدید انتخابات تدوین شد و در مجلس رأی گرفت و برگزاری انتخابات زودهنگام هم انجام شد؛ میتوان گفت این جنبش تا این لحظه که با هم گفتوگو میکنیم، دستاوردهای خوبی داشته است . اینکه چقدر این دستاوردها بتواند حفظ شود و توسط طیفهای دیگر ربایش نشود، بحث مستقلی میطلبد.
نتیجه این اتفاق این بود که حضور ما در عراق کمتر شد، با توجه به اینکه بخشی از مطالبه مردم هم همین بود. انتخابات زودهنگام برگزار شد و نتیجه روشن شد. دادگاه فدرال عراق نتیجه انتخابات را اعلام کرد و مقتدی صدر پیروز شد. او با ایران زاویه دارد و یکی از دلایل برد او در انتخابات پارلمانی، مخالفتش با نفوذ ایران در عراق بود. این برد، چقدر میتواند برای ایران تهدید یا فرصت باشد؟
پرسش قابل توجهی است. آقای مقتدی صدر بهعنوان یک سیاستمدار جوان در عراق از سال ۲۰۰۳، چند ماه پیش از آنکه عراق به رهبری آمریکا توسط نیروهای ائتلاف اشغال شود و رژیم بعثی سقوط کند، آرام آرام یک بازی پیچیدهای را در صحنه سیاسی عراق بازی کرد . درواقع میتوانم بگویم او یک سیاستمدار جوان مداخلهگر با پایگاه اجتماعی قابل توجه بود. مقتدی صدر در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای عراق، توانست بهعنوان یک بازیگر جدی تأثیرگذار باشد. اگر نگویم صددرصد بازیها را به هم میزد، اما مداخلهگر جدی بود و میتوانست در زمان تسلط آمریکاییها و شورای حاکم تحت تسلط آقای پل برمر و پیش از آنکه دولت قانونی در عراق شکل بگیرد و جبهه را به هم بزند. مقتدی صدر صدای بلند بخشی از جامعه عراق است که نادیده انگاشته شدهاند. شاید در طول زمان بسیار طولانی در دوره صدام و بعد از آن، او سعی کرد صدای به حاشیه راندهشدگان باشد و توانست طیفهای دیگری را غیر از شیعیان، جذب کند. او وزن بسیار قابل توجهی را در صحنه عراق ایفا کرد. در مقاطع مختلف اتفاقات زیادی افتاد، حتی در دوره نخستوزیری آقای نوری المالکی رودررویی جدی بین طیف صدریها و نوری مالکی به وجود آمد که به درگیری نظامی هم کشیده شد. از آن زاویه، مقتدی صدر یک واقعیت انکارناپذیر در صحنه عراق است.
اگر مقتدی صدر نقشش در عراق روز به روز پررنگتر شود نقش او رودرروی ایران قرار میگیرد یا نه؟
به نظرم برمیگردد به سیاستی که ایران قرار است اتخاذ کند. به عقیده من، هنوز درک درستی از واقعیت جامعه عراق نداریم و فرصتهای طلایی در صحنه عراق را از دست دادهایم که میتوانستیم به گونهای بهره بگیریم که هم منافع ملی ایران تأمین شود و هم در جهت ثبات و امنیت پایدار در عراق بتواند نقش داشته باشد و به تعبیری منافع طرفین را تأمین کند. اگر درک درست مبتنی بر واقعیت از جامعه عراق داشته باشیم، خودمان را اصلاح میکنیم. هنر سیاستمدار این است که اگر اشتباه میکند، قدرت اصلاح تصمیم خود را داشته باشد و اشتباهش را رفع کند. معتقدم با توجه به تجربیاتی که به دست آوردیم در صحنه داخلی عراق و هم سایر کشورهای همسایه بهویژه همسایههای جنوبی در خلیج فارس، ضرورت دارد در سیاستگذاریهای منطقهایمان بهخصوص در رابطه با عراق بازنگری جدی داشته باشیم . اگر چنین بازنگریای را داشته باشیم، مقتدی صدر یا طیفهای دیگر سیاسی نه تنها با ایران زاویه نخواهند داشت، بلکه اگر اینطور هم شود، زاویهشان روز به روز کمرنگتر میشود و طرفین به سمت همکاریهای پایدار و باثبات خواهند رفت. مهم است که بتوانیم همکاریهایمان را قانونمند و پایدار کنیم. به این معنا که با رفتن این شخص یا آن شخص، دستخوش تحول جدی نشود. باید ایران، سیاستی را اتخاذ کرده و آرامآرام جلو برود تا جاییکه انقدر درهمتنیدگی جدی شود که کسی نتواند ایجاد شکاف کند. این مسئله مهمی است که میتوانیم در مورد آن کار کنیم و از فرصت مقتدی صدر به خوبی بهره بگیریم.
اشاره کردید با پذیرش اشتباهات گذشته و سیاستهایی که باید تغییر کند، میتوانیم انتخاب مقتدی صدر را به فرصت تبدیل کنیم. اما ایران دقیقا چه میکند و باید چه کار کند؟
پیروزی طیف مقتدی صدر را در انتخابات ۲۰۲۱ فرصت خوبی برای ایران میدانم اگر بتوانیم سیاستهای درست را اتخاذ کنیم. در مقاطع مختلف به عراق رفتهام، در دوره رژیم بعثی که صدام در قدرت بود یا بعد از سقوط رژیم بعث، میتوانم ادعا کنم شناخت نزدیک به واقعیت، از جامعه عراق دارم. جامعه عراق هنوز راه بسیار طولانی و پر پیچ و خمی را باید طی کند تا به بلوغ سیاسی برسد. راهی که ممکن است با حوادث سنگینی روبهرو و گاهی به خشونت کشیده شود. این یک روند است که این جامعه باید طی کند تا به بلوغ سیاسی برسد و گفتوگو کردن را یاد بگیرد. آنها در وهله اول باید بین خودشان بیاموزند که چطور با هم گفتوگو کنند. امروز در بیت شیعی یک شکاف گسترده وجود دارد. وقتی امکان گفتوگو در بیت شیعی وجود ندارد چطور باید توقع داشته باشیم گفتوگوهای جدی و فراگیری بین شیعیان و طیف اهل سنت و اکراد بهصورت جدی صورت بگیرد؟ پس نیاز به بلوغ وجود دارد که زمانبر است. آنها باید دموکراسی را تجربه کنند. دموکراسی هم تحمیلی نیست، یک روند است و شما نمیتوانید یک نسخه بپیچید و بگویید اجرایی شود. آمریکا در صحنه عراق و افغانستان شکست خورد. در عراق دنبال این بودند دولتی درست کنند که برای سایر کشورهای خاورمیانه الگو باشد. درعینحال که آمریکاییها از سال ۱۹۹۰ به بعد شروع به مطالعه درباره وضعیت عراق کردند و وقتی عراق را اشغال کردند سالها با طیفهای سیاسی عراق گفتوگو کرده بودند که بتوانند سیاست واقعبینانه را در صحنه عراق دنبال کنند، اما با ورود به عراق، خیلی زود متوجه شدند با وجود مطالعات گستردهای که داشتند، خیلی جاها درک درستی از واقعیت جامعه عراق ندارند. آقای جی گارنر که فردی نظامی بود را مسئول عراق کردند و بعد از چند وقت آقای پل برمر را در این جایگاه قرار دادند. پس باید قبول کنیم این یک روند طولانی است و مهم این است که چقدر این عقلانیت در جامعه و بهویژه بین رهبران سیاسی عراق شکل بگیرد که بتوانند آرام آرام این تجربیات را به دست آورند. مطلقنگری، تمامیتخواهی را کنار بگذارند و واقعا منافع طیفهای مقابل را هم در نظر بگیرند. در درون یک خانواده یا کشور کسی میتواند موفق شود که سیاست نادیدهانگاری را دنبال نکند.
گروههای پرنفوذ در عراق که میتوانند در این میدان بازیگری کنند، کدامند؟
در مقطعی بعد از اشغال سال ۲۰۰۳، سه بازیگر در صحنه اعراق ایفای نقش میکردند. نخست، سیاستمداران عراقی بودند که با آمریکاییها قبل از اینکه بخواهند وارد عراق شوند، در ارتباط بودند. دوم آمریکا که بهعنوان اشغالگر، قوانین خاص خود را داشت و بازیگر سوم، ایران بود. یعنی هیچ بازیگر دیگری در صحنه عراق که بتواند مدعی باشد وجود نداشت چون بقیه کشورهایی که در عراق سرمایهگذاری کرده بودند از جمله عربستان سعودی یا ترکیه، پس از حضور آمریکاییها، عراق را ترک کرده بودند. فرصت بسیار طلایی برای ایران بود که میتوانست از آن استفاده کند که نکرد. کشورهای دیگر که منافع خاصی داشتند یا رویکردهای متفاوت، آرامآرام وارد شدند. عربستان سعودی وارد صحنه عراق شد و امروز بهعنوان یک بازیگر مطرح در عراق ایفای نقش میکند. همینطور ترکیه، امارات متحده عربی، قطر، مصر و اردن هم وارد شدند و هدفهای مشخصی را دنبال میکنند. یکی از اهدافی که بین این چند کشور عربی مشترک بود این بود که فاصله عراق را با ایران زیاد کنند و عراق را به طرف خودشان بکشانند و نقش عربیت را در جامعه عراق پررنگتر کنند که تا حدود زیادی هم موفق شدند. پیرو نشستهای سهجانبهای که بین عراق، مصر و اردن، پایههای خوبی برای همکاری اقتصادی، نظامی و فرهنگی بنا نهاده شد. از طرف دیگر عربستان نقش جدی را ایفا میکند، چند نقطه مرزی را با عراق بازگشایی کردند، اما در عین حال، فاصله عراق با ما روز بهروز زیادتر شد. بهخصوص وقتی سیاستهایی که ایران اتخاذ کرد، مبتنی بر عقلانیتی که قابل حصول باشد، نبود. ما قادر نبودیم خوب هزینه-فایده کرده و روند پایداری را دنبال کنیم. باید بازنگری جدی را در سیاستهای کلان منطقهای بهخصوص در رابطه با عراق داشته باشیم تا بتوانیم در جهت مصالح و منافع ملیمان حرکت کنیم. باور من این است که اگر نگاه ایران برپایه مصالح و منافع ملی استوار شود، میتواند خدمت بزرگی به اسلام، منافع ایران و شیعیان و در کنار شیعیان، طیفهای دیگر مثلا برادران اهل سنت و اکراد کند. یعنی اگر به جای نگاه جهتدار خاص ایدئولوژیک، تغییر رویکرد داده و نگاه فراگیر داشته باشیم که مبتنی بر منافع ملی و برقراری یک رابطه متقابل با عراق باشد، طرفین نفع میبرند و در بین عراقیها این تصور به وجود نمیآید که ایران میخواهد نفوذ خودش را گسترش دهد یا تفکر خاصی را در عراق دنبال کند و عراقیها احساس میکنند نزدیکیشان با ایران، تأمینکننده منافع و مصالح ملی مردم عراق است نه طیف خاصی در عراق. نه تنها این رابطه دوطرفه خواهد بود، بلکه به باور من کشورهای دیگر هم از این روند استقبال خواهند کرد و در مقابل روند مناسبات سیاسی ایران و عراق کارشکنی نخواهند کرد و حتی شاید کمک کنند این مناسبات بهتر شود، زیرا از اینکه نقش ایران در عراق بیشتر شود، احساس نگرانی و تهدید نمیکنند. نگاه آنها به این سمت میرود که نزدیکی ایران و عراق میتواند درجهت ثبات و امنیت منطقه خلیج فارس باشد که بهصورت طبیعی امنیت این کشورها هم در دل ثبات پایدار منطقهای نهفته است.
برآورد شما از عملکرد ایران چیست. ایران از این فرصت استفاده میکند؟
واقعیت است که انتخابات عراق، انتخابات خاصی بود و خیلی از گروههای شیعه طرفدار ایران، کرسیهای زیادی را از دست دادند . طیف صدریها در انتخابات ۲۰۱۸، ۵۴کرسی داشتند و اکنون ۷۳ کرسی به دست آوردهاند و رشد قابل توجهی داشتند. حزب ائتلاف دولت قانون با توجه به دوره قبلی بخشی از کرسیهایش را از دست داد. برخی گروههای شیعی شکستشان خیلی بالا بود؛ مثلا جریان حکمت ملی عراق به رهبری آقای عمار حکیم دو کرسی توانست به دست بیاورد درصورتیکه در دوره قبل ۱۹ کرسی داشتند. بنابراین در آرایش نیروها، تغییرات جدی به وجود آمده است. وضعیت آرایش نیروها در بین اکراد هم تغییر کرده است. اتحادیه میهنی کردستان هم سه کرسی را از دست داد و حزب دموکرات، کرسیهای بیشتری به دست آورد. این تحولات میتواند بر پیچیدگیهای شرایط سیاسی عراق بیفزاید، اما ایران اگر ارزیابی درستی از واقعیتهای درون جامعه عراق داشته باشد و نگاه سویهدارش را کنار گذاشته و با تکیه بر واقعیات، بازنگری کرده و سیاستگذاری کند و در عمل نیز به آن متعهد باشد، بهسرعت میتوانیم ضعفهای گذشته را بپوشانیم و به پیشرفتمان در عراق سرعت بخشیم. به گونهای که باوری که در بین عراقیها در گذشته نسبت به ایران وجود داشت و آسیب دیده ترمیم شود و در پرتو این ترمیم، میتوانیم رابطه پایدارتری را با دولت عراق پایهریزی کنیم و این کار میتواند تأمینکننده منافع ملی دو کشور باشد. در عین حال، اکراد، اهل سنت و شیعیان همگی منافع خودشان را در این نزدیکی میبینند. این سه طیف که شاید در برخی عرصهها رودررو میشوند، به یکپارچگی میرسند که باید رابطهشان را با ایران گسترش دهند و حتی آقای مقتدی صدر قرابتشان با ایران بیشتر خواهد شد و میتوانیم به نقطههای قابل قبولی برسیم.
چندی پیش یکی از رسانههای عراقی، خبری را با این مضمون منتشر کرد که امارات و ترکیه میخواهند کریدور جادهای داشته باشند و راه پیشنهادی از طرف امارات، عراق و از طرف ترکیه، ایران است، چون عبور از ایران به صرفه است. تحلیلها بر این بود که هدف امارات سیاسی است تا عراق را وارد شورای همکاری خلیج فارس کرده و پیوستگی جامعه عربی را دنبال کند. اگر این سیاست امارات و عربستان برای پیوست عراق به شورای همکاری خلیج فارس موفقیتآمیز شود، چه اتفاقی خواهد افتاد و موقعیت ایران در آینده چطور خواهد شد؟
دو نکته را برجسته میکنم. اگر ایران یا هر کشور دیگری نتواند به این جمعبندی برسد که باید با جامعه جهانی تعامل داشته باشد و تا زمانیکه به سمت حل مشکلات با جامعه جهانی نرود و با جهان تعامل نداشته باشد، نباید انتظار داشته باشیم که با همسایگانمان وارد رشد و پیشرفت همهجانبه در مناسبات سیاسی شویم. نکته دوم اینکه باید این پیام را به همسایگانمان هم بدهیم، البته صرف پیام هم اصلا فایدهای ندارد یعنی باید عملا رفتار و کردارمان همینطور باشد.
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای عربی از چند سال قبل در عراق سرمایهگذاری کردهاند که نقش عراق را در جامعه عربی پررنگ کنند که موفق هم بودند. باید بدانیم که کوچکترین تحول در کشورهای منطقه حسب اهمیتی که دارد روی همسایگان هم تأثیر میگذارد، اما اگر منطقه را یکپارچه ببینیم و نگاهمان اینطور باشد که از هرگونه ناامنی، کشورهای منطقه هم آسیب میبینند و از هرگونه ثبات در منطقه، همه کشورهای منطقه هم بهرهمند میشوند، آنگاه شرایط تغییر میکند.
بنابراین اگر بتوانیم این پیام را بدهیم که نه تنها مخالفتی در پیوستن عراق به شورای همکاری نداریم، بلکه میگوییم امنیت منطقه، امنیت ما نیز هست و حتی موافق آن هم هستیم و در کنار آن، پیشنهاد عضویت ایران در شورای همکاری خلیج فارس را با هدف مشترک مبارزه با افراطیگری و تروریسم بدهیم، توسعه منطقهای نیز شکل خواهد گرفت . موضوعی که من پیشنهاد میکنم خیلی پیچیده است و بسیاری در داخل مخالف این کار هستند. زمانبر است، اما باید پرونده گذشته را ببندیم و پرونده جدایی را فراروی کشورهای منطقه بگشاییم که اگر این کار را بکنیم اتفاقات خوبی خواهد افتاد که البته این بحث از حوصله صحبتمان خارج است.
معضل ماندگار ما بعد از انقلاب، خط مرزی ماست. زمانی که ارتباط خوبی با عراق داشتیم میتوانستیم این مشکل را حل کنیم اما هنوز این معضل پابرجاست و با شکافی که به نظر میرسد بین ایران و عراق روز به روز عمیقتر میشود، حل آن با چالش جدی همراه است. در این رابطه چه باید کرد؟
در رابطه با اجرایی کردن معاهده ۱۹۷۵ الجزیره، فرصتهای بسیار زیادی وجود داشت. شاید حتی قبل از سقوط صدام بهتر میتوانستیم در جهت تحقق و اجرایی کردن این معاهده گام برداریم. اما چرا اکنون نمیتوانیم؟ در عراق حکمرانی باثباتی شکل نگرفته که دولت مقتدری رأس کار باشد و از پشتوانه مردمی قوی برخوردار باشد که با تکیه بر منافع ملی عراق به سمت اجرایی کردن معاهده الجزیره حرکت کند. طیفهای مختلفی که در عراق هستند و هرکدام نفوذهایی هم دارند، کارشکنی میکنند. این مخالفان بر تصمیمگیران همچون نخستوزیر و رئیسجمهور فشار میآورند و باعث نگرانی آنها میشوند. اگر میخواهیم این تعهد اجرایی شود، باید به گونهای حرکت کنیم که همه طیفهای عراقی احساس کنند نزدیکیشان با ایران تضمینکننده منافع و مصالح ملی عراق است. اگر بتوانیم چنین کاری کنیم قطعا در آینده نه چندان دور میتوانیم هم مشکل مرزی را حل کنیم و هم مشکل اروندرود و بنادر جنوبی ایران را که روزی از پررونقترین بندرهای ایران بودند حل کنند. امیدوارم سیاستمداران ما بتوانند با اتخاذ سیاستهایی که مبتنی بر رویکرد جدید باشد، بهویژه در جهت اجرایی کردن معاهده ۱۹۷۵، این گامهای بلند را بردارند.