کوروش احمدی، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی در یادداشتی نوشت
ایران مقابل طالبان چه سیاستی اتخاذ کند؟
- افزودن به علاقهمندیها
- اشتراکگذاری
- 4 پسندیدن
کوروش احمدی، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی و روابط بینالملل در تحلیل آنچه در افغانستان در حال وقوع است به دنبال یافتن پاسخ به دو پرسش مهم درباره آینده افغانستان، طرح مسئله میکند. او میپرسد؛ «چه نوع حکومتی از این پس بر افغانستان حاکم خواهد شد» و سپس پرسش بعدی را دنبال میکند که در پی آن مطرح میشود: «با غلبه طالبان در افغانستان، شرایط منطقه چه سمت و سویی خواهد یافت و چه تأثیری بر سیاست داخلی و خارجی کشور ما خواهد داشت؟»

در این یادداشت اختصاصی، به تحلیل او در این زمینه و نگاه ایران در برابر «امارت اسلامی افغانستان» نگاهی خواهیم داشت:
غلبه نظامی طالبان بر افغانستان تقریبا نهایی شده و اکنون روشن است که نیروی نظامی قابلی که توان ایستادگی در برابر آن را داشته باشند، در صحنه نیست، اما هنوز نمیتوان کار را خاتمه یافته تلقی کرد. دو سوال اصلی و شماری سوالهای فرعی همچنان بلاجواب است که طی روزهای آینده در مرکز تمرکز خواهند بود. نخست اینکه چه نوع حکومتی از این پس بر افغانستان حاکم خواهد شد و دوم اینکه با غلبه طالبان در افغانستان، شرایط منطقه چه سمت و سویی خواهد یافت و شرایط جدید چه تأثیری بر سیاست داخلی و خارجی کشور ما خواهد داشت. پرداختن به موضوع نخست اولویت دارد، چرا که تنها با روشن شدن آن همه ابعاد منطقهای تحولات جاری در افغانستان آشکار خواهد شد.
چرا طالبان اکنون از سلاح استفاده نمیکند؟
با توجه به پیروزیهای نظامی قاطع طالبان، این جریان اکنون به لحاظ نظامی در موقعیتی است که بتواند احیای «امارت اسلامی افغانستان» را اعلام کند و هر مقاومتی را با تکیه بر سلاح سرکوب کند، اما مقامات طالبان نشان دادهاند که ملاحظات و تردیدهایی در این رابطه دارند. تردید آنها در ورود یکباره و قهرآمیز به کابل، ادامه مذاکرات فشرده سران آنها با مقامات آمریکایی و دولت کابل و پیش از آن سلسله فعالیتها و تماسهای دیپلماتیک آنها با دیگر قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه حکایت از آن دارد که آنها شاید به این درجه از بلوغ رسیده باشند که بفهمند دستاوردهای نظامی تنها در صورتی که در دو میدان سیاست و دیپلماسی نقد شوند، میتواند قابل دوام باشند. چراکه از یک سو، مقاومت در برابر یک «امارت اسلامی» انحصارطلب و تمامیتخواه به سرعت به شکل مقاومت نظامی در بسیاری از مناطق افغانستان بروز خواهد کرد. از سوی دیگر، عدم شناسایی بینالمللی، به سرعت «امارات اسلامی» را به انزوا خواهد برد و از امکانات دیگر کشورها در این جهان به هم پیوسته و در هم تنیده، از جمله برای بازسازی کشور، محروم خواهد کرد. بهعلاوه، با توجه به استفاده هوشمندانه طالبان طی یکی دو سال گذشته از حربه مذاکره و دیپلماسی، میتوان احتمال داد که این گروه ممکن است متوجه نیاز به طبقه متوسط برای کمک به داره کشور نیز شده باشد. بدیهی است که یک «امارات اسلامی» انحصاری و تمامیتخواه خود را از خدمات این طبقه متوسط بالنده نیز محروم خواهد کرد. البته هنوز روشن نیست که با تاکتیکی حیلهگرانه از ناحیه طالبان مواجهایم یا یک استراتژی با دوام.

آیا سرانجام طالبان به رسمیت شناخته خواهد شد؟
روشن است که شناسایی بینالمللی «امارات اسلامی» که اکنون در بسیاری از کشورها تحت بررسی است، تنها به صرف غلبه نظامی طالبان حاصل نخواهد شد؛ کما اینکه در دوره قبلی حکومت طالبان حاصل نشد. در این رابطه نخست وزیر انگلیس با اشاره به لزوم جلوگیری از تبدیل مجدد افغانستان به عرصهای برای رشد تروریسم، خواستار آن شده که کشورها در رابطه با شناسایی دولت جدیدی در کابل در غالب سازمان ملل و ناتو با هم همآهنگی کنند. وزیر خارجه انگلیس نیز از «روی میز بودن تحریم و توقف کمکها» سخن گفته است. کابولوف، نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان، نیز شناسایی طالبان را موکول به رفتار آنها کرده است. روشن است مسئله شناسایی به طیفی از دیگر مسائل وابسته است. تردید و انتظار در این مورد تنها از ناحیه غرب نیست. چین و روسیه نیز که به شدت نگران گسترش افراطگرایی به ترتیب در ترکستان شرقی و آسیای میانه هستند و گزارشهایی حاکی از حضور گروههای افراطی ازبک، اویغور و ... در صفوف طالبان را دنبال میکنند، با تردیدهای مشابهی مواجهاند. در اواسط ژوئیه و کمتر از دو هفته قبل از سفر ملا برادر از طالبان به چین، رئیسجمهور چین در تماس با اشرف غنی به او قول «حمایت قاطع از دولت افغانستان برای حفظ حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور» را داده بود.
خطر رشد تروریستهای خارجی در افغانستان
ثبات برای قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه فاکتور اصلی است و پیششرط لازم برای تحقق آن اجتناب از افراطیگری و تمامیتخواهی است. بیثباتی چه طالبان بخواهد چه نخواند، افغانستان را به عرصهای برای رشد تروریستهای خارجی تبدیل میکند و نیز کشور را در معرض انواع بحرانها، مانند بحران پناهندگی، بحران مواد مخدر، بحران انساندوستانه، بحران نقض فاحش حقوق بشر و ... قرار خواهد داد. وزیر خارجه چین به هیات طالبان گفته بود که باید در پی ایجاد وجهه خوبی برای خود و یک حکومت مشارکتی برای افغانستان باشد. این توصیه نمیتواند پیششرطی برای شناسایی باشد. بیتوجهی به این توصیه به معنی داشتن دستور کار ایدئولوژیک بوده که برای همفکران خارجی طالبان الهامبخش خواهد بود. به عکس، مشارکت دادن دیگر جریانهای سیاسی میتواند به معنی اجتناب از تمامیتخواهی و دستور کار ایدئولوژیک باشد و شناسایی را تسهیل کند.

شناسایی امارت اسلامی افغانستان و سیاست ایران
در چنین شرایطی، نحوه برخورد ایران در ارتباط با شناسایی «امارت اسلامی» مبهم، غیرقابل درک و متفاوت با سیاست دیگر کشورها است. این ابهام با جملهای در توئیت مدیرکل آسیای غربی وزارت خارجه مبنی بر اینکه «اداره هرات در اختیار نیروهای امارت اسلامی درآمده است» بروز خارجی واضحی یافت. پیش از آن نیز چنین گرایشی با حذف نام طالبان در بیانیه وزارت خارجه در سالگرد جنایت طالبان در کنسولگری ایران در مزار شریف و اظهارات برخی از چهرههای اصولگرا در مجلس و صدا و سیما در جهت تمجید و اعاده حیثیت از طالبان دیده شده بود؛ نشانههایی که میتواند حاکی از اتخاذ سیاستی سادهانگارانه در قبال طالبان باشد. این سیاست ظاهرا بر این باور که «از محبت خارهای گل میشود»، استوار است. روشن است محبت کردن استراتژی نیست. طالبان یک جریان متعصب پشتون و سنی است که حتی اگر مصلحتا با غرب هم کنار بیاید و ویترینها و چهرههای بیرونی آنها مصلحتا قرارمدارهایی با دولتهای خارجی گذاشته باشند، معلوم نیست که الزاما طیفهای متحجر و تصمیمگیر آنها بخواهند مآلا محبت ما را با محبت پاسخ دهند. شرایط جدید در افغانستان برای ایران بیش از هر کشور دیگری آکنده از بیم و امید است. احیانا قولهای چند شخص در رأس طالبان معلوم نیست در برابر فشارهای عناصر متعصب در بدنه و پایگاه این گروه که دشمن فرهنگ فارسی و تشیع هستند، قابل دوام باشد. حربههایی را که جامعه بینالملل اکنون در برابر طالبان دارد، در اختیار ایران نیز هست، اگر ما این حربهها را مفت از دست بدهیم، فقط میتوانیم آرزو کنیم که از محبت خارها گل شود.