آسیب یا فواید اخذ عوارض از صادرات چیست؟ (۶)
چه کسانی از عوارض صادراتی سود میبرند؟
- افزودن به علاقهمندیها
- اشتراکگذاری
- 7 پسندیدن
امیر جوادی، کارشناس اقتصادی
رونق گرفتن صادرات مقاطع فولادی از طریق بورس کالا که پس از یک وقفه چهار ساله از ابتدای سال ۱۴۰۰ آغاز شده بود، این روزها با وضع عوارض پلکانی بر محصولات زنجیره ارزش فولاد، پتروشیمی و شیمیایی و ... که ظاهراً به منظور اطمینان از تأمین مصارف مواد اولیه داخل کشور به موقع اجرا گذاشته شده است، عملاً (تا حد زیادی) به معنای توقف صادرات خواهد بود.
مبنای محاسبه پلکانهایی که افزایش قیمت (بین ۵ تا ۴۰ درصد) را به افزایش عوارض صادراتی (از ۲ تا ۲۲ درصد) متصل میکند قیمتهای هفته اول دی ماه ۱۴۰۰ است، در حالی قیمت مقاطع فولادی در همین بازه زمانی در بازار داخلی چیزی در حدود ۲۰ درصد افزایش داشته است و انتظار میرود این روند صعودی باشد.
واضح است که به موازات افزایش قیمتها در بازارهای جهانی، ترجمۀ عبارت «تامین مصارف مواد اولیه داخل کشور» به زبان صریح معادل است با «کنترل قیمتهای داخلی».
حتی اگر فرض کنیم این اقدامات تا حدی در نیل به اهداف خود موفّق باشند، نمیتوان انکار کرد که این بخش از هدفگذاری صرفا در کوتاهمدت امکانپذیر است؛ اکثریت قریب به اتفاق کسانی که دستی بر آتش اقتصاد کلان دارند تصدیق میکنند که دیر یا زود با جهش یک فنر فشرده مواجه خواهیم شد و بازارها تعدیل خواهند شد. فاصله زمانی بین تلاش بوروکراتهای دولتی برای فشردن این فنر تا جهش آن را باید فرصت مناسبی برای کسب و کارهایی قلمداد کرد که میتوانند اکنون (و تا مدتی) برخی کالاها را به قیمت ارزانتر بخرند و با مرور زمان از تورم قطعی آتی سود ببرند.
اما آیا جلوگیری از افزایش هزینههای سرمایهگذاریهایی که در این بازه زمانی از این کالاها استفاده خواهند کرد، مقرون به صرفه است؟ فرض کنید برخی از ساختمانها با میلگردهای که کمتر گران شدهاند ساخته بشوند، آیا مصرفکننده نیز به همین نسبت میتواند ساختمان را ارزانتر بخرد؟ یا فرض کنید لولههای پیویسی با مواد اولیّهای که نسبت به قیمت جهانی ارزانتر بودهاند تولید شدهاند، آیا مصرفکنندۀ ایرانی میتواند این محصول را ارزانتر از مصرفکنندۀ افغان یا عراقی بخرد؟ یا باید مقررات بیشتری برای صادرات وضع کرد؟
پاسخ به این پرسشها کاملاً روشن هستند. افزون بر تئوریهای اقتصادی، تجربه زیسته ایرانیان ظرف چهار دهه اخیر کافیست که بتوانیم جزئیات رویدادهای آتی را از زبان نورسیدگان اهالی کسب و کار بشنویم.
بنابراین حتی فرض کنیم اهداف این اقدامات محقّق خواهند شد، اقتصاد ایران از این اقدامات سودی نخواهد برد؛ مگر عده قلیلی. اکنون میتوان دوباره همان پرسش قدیمی اهالی اقتصاد را طرح کرد: چرا چنین تصمیماتی گرفته میشود؟ یکی از مؤلفههای پاسخ احتمالی را میتوان با اشاره به «منطق مزایای آشکار/متمرکز و هزینههای پنهان/پراکنده» یا The logic of concentrated benefits and dispersed costs آشکار کرد. گروههای کوچکی که از قدرت زیادی برخوردارند از این اقدامات سود بزرگی میبرند، در حالی که هزینههای آن را میتوان بسادگی پنهان (یا انکار) کرد و بین تعداد زیادی از افراد که صدای آنها شنیده نمیشود توزیع کرد