پیامد بار بیشتر قطعیهای برق روی صنایع
بیبرقی با صنعت ایران چه میکند؟
- افزودن به علاقهمندیها
- اشتراکگذاری
- 2 پسندیدن
بورسان: قیمت نسبی انرژی برای بنگاهها طی سالها پایین بوده است؛ چرا که دولت با قیمتگذاری دستوری در صنعت برق اجازه نمیداده قیمت بالا رود. همزمان دستمزد نیروی کار تا حدی همراه تورم افزایش مییافته و میتوان گفت قیمت نسبی نیروی کار معمولاً بیشتر از انرژی برای بنگاه بوده است. بنابراین در بلندمدت بنگاهها فرایند تولید خود را به سوی انرژیبر بودن بردهاند؛ سود بنگاه در این است که تا جای ممکن تولیدش به انرژی وابسته باشد که ارزان است و کمتر به نیروی کار وابسته باشد. این یکی از دلایل بنیادین اشتغال پایین در اقتصاد ایران است که تحت این شرایط در بلندمدت شکل گرفته است.
حالا اما در شرایط وضعیت نابهسامان صنعت برق در سالهای گذشته -از جمله انحصارهای شبهدولتی و قیمتگذاری دستوری- سرمایهگذاری کافی در این صنعت رخ نداده و در قیمتهای فعلی، تقاضای برق ورای عرضه آن است. توقف سرمایهگذاری در این صنعت را میتوان در نمودار زیر مشاهده کرد. قطعیهای برق در دو بخش خانگی و صنعتی نتیجه این وضعیت است. به نظر میرسد به خاطر اعتراضهای بیشتر بخش خانگی در اثر قطع برق، در سال جاری بیشتر قطعی برق به سمت صنعت سوق داده شده است؛ صنعتی که به برق ارزان عادت کرده، فرایندهایش انرژیمحور است و حالا در کوتاهمدت باید با کمبود برق دستوپنجه نرم کند. در واقع یکی از شیوههای مشاهدهشده این است که یک روز هفته برای یک بنگاه کاملاً بیبرق است و بنگاه با توجه به این اعلام، در آن روز کاملاً تعطیل خواهد بود. بنابراین مستقیماً بخشی از تولید بنگاه به خاطر بیبرقی کاهش مییابد.

آب، برق و سوخت کمتر از سایر مصارف گران شدهاند
یک نشانه اولیه و ساده از قیمت نسبی پایینتر انرژی و آب در ایران را میتوان در شاخصهای قیمت مصرفکننده یافت که مرکز آمار برای محاسبه تورم منتشر میکند. اگر فرض کنیم قیمت تمام کالاها در سال ۱۳۹۵ برابر با صد بوده، قیمت گروه آب، برق و سوخت در سبد مصرفی بعد از پنج سال و سه ماه به ۲۲۹ رسیده، در حالی که میانگین سبد مصرفی به شاخص ۴۸۲ رسیده و سطح قیمت خوراکیها هم حدوداً ۷۴ برابر شده (شاخص ۷۳۷) است. این اختلاف سبد مصرفی انرژی با سایر گروههای کالایی را نمودار زیر نمایش میدهد. البته تعرفه قیمتی انرژی برای خانوارها و صنایع متفاوت است اما این قیمت نسبی پایینتر در تمام اقتصاد ایران وجود دارد.

ایران رکورددار بهرهوری پایین انرژی
نمودار زیر به خوبی اثر قیمت نسبی پایین انرژی در ایران را نمایش میدهد. در حالی که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، روند نسبت انرژی مصرفی به اندازه اقتصاد (تولید ناخالص داخلی) کاهشی بوده، این نسبت برای اقتصاد ایران در سه دهه اخیر افزایش هم یافته است. نسبت یادشده در عمل نمایشگر بهرهوری انرژی در تولید اقتصاد یک کشور است؛ چرا که نشان میدهد به ازای تولید کل اقتصاد، چقدر انرژی مصرف میشود. یا از زاویهای دیگر، این نسبت میزان انرژیبر بودن فرایند تولید را نشان میدهد. هر چه مصرف انرژی به ازای مقدار ثابتی از تولید بیشتر باشد، به این معنی است که برای تولید یک محصول ثابت، مقدار بیشتری از انرژی باید صرف شود. پس درستی این ادعا که ساختار اقتصاد ایران در بلندمدت بنگاهها را به این سمت هدایت کرده که نقش انرژی را در تولید خود زیاد کنند، تا حدی با این نمودار مشخص میشود.

رشد صنعت در تابستان متوقف میشود؟
آخرین گزارش پژوهشکده پولی از تولید صنعتی خردادماه خبر از رشد مثبت تولید صنعتی و کاهش موجودی انبار در خردادماه میدهد. اما برای پیشبینی رشد آتی شرکتها قیدهای مهمی مثل محدودیت تأمین خوراک و انرژی واحدهای تولید ذکر میشود که به ویژه در فصل تابستان، قید انرژی میتواند تبدیل به محدودیت مهمی برای بسیاری بنگاهها شود. وضعیت فعلی کمبود برق میتواند باعث شود حتی وقتی بنگاهها در شرایط تحریم و نابهسامانیهای اقتصاد کلان رو به رشد هستند، رشدشان متوقف شود.
انگیزه تولید برای مصرف انرژی
نهادههای اصلی تولید نیروی کار، سرمایه و انرژی هستند. بر اساس سازوکار تولید، ترکیبی از این نهادهها منجر به محصول نهایی میشوند. اما این که در طول زمان چه سازوکاری برای تولید محصول انتخاب و چه ترکیبی از نهادهها به کار گرفته میشود، به عواملی از جمله قیمتهای نسبی این نهادهها وابسته است. وقتی در بلندمدت قیمت انرژی سرکوب میشود، قیمت نسبی آن کمتر از سایر نهادهها، به ویژه نیروی کار خواهد بود. پس شیوه تولید به سمت مصرف بیشتر انرژی و استخدام کمتر نیروی کار سوق پیدا میکند. در نتیجه یک قربانی مهم قیمت نسبی پایین انرژی در اقتصاد ایران، اشتغال کم است. از این رو برق و به طور کلی انرژی در بلندمدت علیه اشتغال عمل کرده است.
ضربه برق به تولید
بنگاهها که فرایندهایشان به برق ارزان خو گرفته، با شرایط قطعیهای برق مکرر ضربه سنگینتری میبینند. در حالی که آنها نیاز زیادی به انرژی برای تولید خود دارند، کمبود این نهاده در کوتاهمدت به آنها آسیب میزند، بدون این که تغییری در رفتار بلندمدت آنها ایجاد کند. چرا که صرفهجویی آنها در مصرف انرژی (مثلاً یک روز تعطیلیشان در هفته) در اثر یک دستور بیرونی رخ میدهد و نه بر اساس سودجویی خودشان. به بیان دیگر، تغییر قیمت نسبی انرژی در بلندمدت میتوانست به خودی خود فرایند تولید را به سمت مصرف کمتر انرژی ببرد تا تقاضای انرژی کاهش یابد؛ همزمان اشتغال هم در صنعت میتوانست بیشتر شود. اما وضعیت فعلی در کوتاهمدت آسیبزننده است و در بلندمدت هم اصلاحی ایجاد نمیکند.