صاحبنظران حوزه دیپلماسی به بورسان پاسخ دادند
۸ پرسش مهم درباره سرنوشت افغانستان بعد از ظهور دوباره طالبان
- افزودن به علاقهمندیها
- اشتراکگذاری
- 4 پسندیدن
به قدرت رسیدن طالبان در کابل برای چین و روسیه و همینطور برای جمهوری اسلامی ایران هزینهبردارتر خواهد بود تا برای آمریکا
در سطح منطقه فکر میکنم ایران و هند، بازندههای بزرگ این تحول خواهند بود
در این مرحله شاهد دوران جدیدی از بیثباتی و جنگهای داخلی و حتی احتمالا تجزیه در پی سلطه طالبها باشیم
طالبان مورد شناسایی تعداد قابل توجهی از کشورها قرار خواهد گرفت و تا مدتی غیرقابل پیشبینی بر افغانستانی آشوبزده حکومت خواهد کرد
سرنوشت افغانستان بستگی کامل به دخالت مجدد آمریکا خواهد داشت. آینده افغانستان در آن چارچوب رقم خواهد خورد
تصور اینکه عملیات طالبان، بدون پشتوانههایی مادی و غیرمادی (علاوه بر پاکستان) از سوی غرب میتوانست تا این میزان گسترده اجرا و با توفیق همراه شود دور از ذهن است
در خروج آمریکا از افغانستان، گرفتاری ایران نیز از جمله اهداف (احتمالا حاشیهای) بوده است
به نظر میرسد نوعی توافق پنهان میان آمریکا - دولت مستقر سابق در کابل -پاکستان و عربستان سعودی حول محور تشکیل دولتی موقت با حضور پر رنگ طالبان شکل گرفته باشد
در مقطع کنونی شباهت بسیار عجیبی بین روش داعش و طالبان مشاهده میشود؛ به بیان دیگر شیوه طالبان در تسخیر شهرهای افغانستان به شدت به شیوه داعش در تسخیر بخشهایی از سوریه و عراق دارد
مردم افغانستان که مدنیت را تجربه کردهاند، طالبان را تحمل نمیکنند و حتما طالبان برای پاکستان هم ماری در آستین است
بورسان- شکوفه حبیبزاده: پس از آنکه اشرف غنی به بهانه جلوگیری از خونریزی از افغانستان فرار کرد، ریتم تحولات در این کشور کمی آهسته شد. هنوز روشن نیست که آیا طالبان، حکومت «امارت اسلامی» را از ارگ ریاستجمهوری رسما اعلام میکند یا در پی مذاکره برآمده و دولت ائتلافی تشکیل میدهد.
هنوز دولت موقتی شکل نگرفته و صرفا شورای هماهنگی سران افغانستان تشکیل شده است.
گفته میشود احتمالا آینده افغانستان تحولات پرشماری را تجربه خواهد کرد و بازندگان آن نسبت به برندگان بیشتر خواهند بود.
از همان آغاز که آمریکا کلید خروج از افغانستان را زد، تحلیلگران هشدار داده بودند که ترک افغانستان با برنامه است و گروه ۷ با لیدری آمریکا در این بین، چین را هدف قرار داده است تا این کشور را از پروژه بزرگ ژئوپلتیکی یک کمربند- یک راه بازدارد. با این حال برخی تحلیلها نیز حول این محور بود که ایران و روسیه بهعنوان دو هدف فرعی و حاشیهای نیز مورد هدف آمریکا قرار گرفتهاند.
همچنین کارشناسان بر این باورند که ریسک تحولات افغانستان برای ایران نیز بسیار بالاست و ممکن است حتی یک توطئه بزرگ برای ایران طراحی شده باشد و برهمین اساس نیز هشدار میدهند که ایران وارد یک جنگ فرسایشی در مرزهای شرقی نشود.
حالا با عملیاتی شدن این پروژه، حضور ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان به نظر به پایان رسیده است؛ هرچند برخی بر این باورند که آمریکا مجبور خواهد شد که دوباره به این کشور بازگردد و شاید به گفته ترامپ، سقوط دولت افغانستان، یکی از بزرگترین شکستهای نظامی تاریخ آمریکا بود.
در این گزارش بنا داریم به چند پرسش مهم پاسخ دهیم:
- چه سرنوشتی در انتظار افغانستان بیدولت است؟
- چرا آمریکا افغانستان را ترک کرد؟
- چرا بار دیگر طالبان سربرآوردند؟
- چرا دولت مرکزی به این سرعت و بدون درگیری خاصی، سقوط کرد؟
- برندگان و بازندگان اصلی تحولات افغانستان چه کسانی هستند؟
- طالبان زیر بار دولت ائتلافی میرود؟
- آیا طالبان در جهان به رسمیت شناخته خواهند شد؟
- سرنوشت ایران پس از حضور طالبان چه خواهد شد؟
چرا آمریکا مجبور به خروج از افغانستان شد؟
کوروش احمدی، کارشناس ارشد روابط بینالملل در گفتوگو با «بورسان» میگوید: «روند اوضاع در افغانستان طی بیست سال گذشته سیر عادی خود را داشته و دیر یا زود به این مرحله میرسید. جایی را نمیشناسم که یک ارتش منظم خارجی در برابر یک گروه نامنظم و پارتیزانی توانسته باشد پیروز نهایی شود. حداقل در اکثر موارد ارتشهای منظم ناچار از عقبنشینی شدهاند. مورد ویتنام در اوج جنگ سرد که انگیزهها هم خیلی بالا بود، نمونه تیپیک این قضیه است.»
احمدی به خروج آمریکا در افغانستان به مدت ۲۰ سال اشاره کرده و ادامه میدهد: «حتی دوام آمریکا در افغانستان به مدت بیست سال بیش از حد انتظار من بود. هم منابعی که آمریکا در افغانستان هزینه میکرد، خیلی بالا بود و هم اینکه هیچ دورنمای مثبتی در افق دیده نمیشد. بالاخره یک روزی آمریکا ناچار از خروج میشد. به عبارت دیگر فکر نمیکنم که پاکستان و عربستان و ... تأثیری در این قضایا داشتهاند. طالبان و پاکستان تنها باید صبر پیشه میکردند که کردند و دولت مرکزی کابل هم میبایست به اندازه کافی بیعرضه و فاسد میبود که بود. ضمن اینکه آمریکا مدتها است که میخواهد از امور حاشیهای پرهیز کند و به متن، یعنی رقابت با چین و روسیه بپردازد.»

بازندگان احتمالی حضور طالبان در افغانستان
این کارشناس ارشد بینالمللی با اشاره به کدام کشورها خسارت بیشتری از حضور طالبان در افغانستان خواهند دید، میافزاید: «به قدرت رسیدن طالبان در کابل برای چین و روسیه و همینطور برای جمهوری اسلامی ایران هزینهبردارتر خواهد بود تا برای آمریکا و این البته بستگی به این دارد که طالبان تا چه حد دست افراطیون برای فعالیت در منطقه را باز خواهند گذاشت. البته این احتمال وجود دارد که با توجه به تجربه گذشته اینبار طالبان دست القاعده و امثال آن را برای حمله به آمریکا خیلی باز نگذارد، اما تکلیف آسیای میانه یعنی حیاط خلوت روسیه چندان روشن نیست.»

آینده حکومت افغانستان چه خواهد شد؟
او با اشاره به اینکه آینده حکومت افغانستان چه خواهد شد، تصریح میکند: «فکر میکنم به نحوی از انحا طالبان با غلبه کامل میکنند یا دست بالا را در یک حکومت ائتلافی خواهند داشت، البته با شرکایی بیخاصیت و تابع و بیشتر برای حفظ ظاهر. باتوجه به حوادث چند هفته گذشته و تمهیدات دیپلماتیک طالبان هم بعید است که مقاومتی و جنگی داخلی علیه آنها در کشور شکل بگیرد. مهمترین سوال اکنون این است که طالبان چگونه رابطهای با گروههای تروریستی مثل القاعده و داعش خواهد داشت. آیا مایل و قادر به کنترل آنها و احیانا جلوگیری از فعالیت آنها در افغانستان خواهند بود یا خیر.»

بازندگان بزرگ تحولات افغانستان
احمدی تأکید میکند: «در سطح منطقه فکر میکنم ایران و هند به نسبت، بازندههای بزرگ این تحول خواهند بود. در گام اول ظاهرا تسهیلات ترانزیتی بندر چابهار که عمدتا برای صادرات به افغانستان شکل گرفته بود، لطمه شدید خواهد خورد. از سویی طالبان به احتمال زیاد و برخلاف قولهایی که ظاهرا داده، سعی در تخریب پایگاه فرهنگ ادب و فارسی و مذهب شیعه در افغانستان خواهد کرد. سوال فقط این است که آیا با پنبه سر خواهند برید یا با دشنه. اینکه چه تأثیر روی مسائل قومی و مذهبی در ایران خواهند داشت از جمله سوالات بعدی است که برای پاسخ به آنها فعلا باید در انتظار نشست.»
تجزیه افغانستان در پی سلطه طالبان؟
قاسم محبعلی، مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت امور خارجه در گفتوگو با بورسان در این زمینه میگوید: «اگر چه افغانستان همواره کشور بیثباتی بوده است و حکومت مستقر در کابل عموما بر تمامی مناطق تسلط نداشته است و فقط در دوران ظاهرشاه نسبتا با ثبات و آرام بوده است (علت آن هم به توافقات بینالمللی مبنی بر بیطرفی آن کشور در جهان دوقطبی و همچنین به تفاهمات داخلی بر پایه ساختار خان سالاری قبایلی باز میگشت)، اما در این مرحله باز هم میتوانیم شاهد دوران جدیدی از بیثباتی و جنگهای داخلی و حتی احتمالا تجزیه در پی سلطه طالبها باشیم.»
طالبان زیر بار دولت ائتلافی نمیرود
محبعلی در ادامه با اشاره به رویکرد و روش حکومت طالبان میافزاید: «طالبان نه اعتقادی به حکومت انتخابی و اشتراکی دارد و نه در عمل حتی اگر تحت فشار خارجی قرار گیرد، قادر به انجام آن خواهد بود. آنها جنگسالار هستند و چه از نظر قومی و چه مذهبی افراطی هستند. بنابراین به نظر نمیرسد تلاش غربیها و سازمان ملل برای برقراری یک حکومت ائتلافی موقت به جایی برسد و طالبان بهزودی امارت اسلامی را اعلام خواهد کرد.»
طالبان به رسمیت شناخته خواهد شد
مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت امور خارجه احتمال پذیرش طالبان از سوی کشورهای دیگر را بالا میداند و میگوید: «این بار برخلاف قبل، طالبان مورد شناسایی تعداد قابل توجهی از کشورها قرار خواهد گرفت و تا مدتی غیرقابل پیشبینی بر افغانستانی آشوب زده حکومت خواهد کرد.»

حاکم آینده افغانستان چه کسی خواهد بود؟
او با بیان اینکه در آینده صحنه بازی عوض خواهد شد، میگوید: «مداخلات جدیدی از سوی قدرتهای بزرگتر و منطقهای و همسایگان در آن شاهد خواهیم بود. مگر اینکه در دو سطح همسایگان و اعضای دائم شورای امنیت یک تفاهم شکل گرفته و یک حکومت پایه وسیع متشکل از همه اقوام ولی با سیادت پشتونها و بیطرف در آنجا تشکیل شود که فعلا چشماندازی برای آن به چشم نمیخورد.»
سرنوشت افغانستان هنوز به مداخله آمریکا وابسته است
سیاوش زرگر یعقوبی، مدیرکل اسبق اداره کل آسیای غربی نیز در گفتوگو با «بورسان» در این باره میگوید: «سرنوشت افغانستان بستگی کامل به دخالت مجدد آمریکا خواهد داشت. آینده افغانستان در آن چارچوب رقم خواهد خورد.»
او تأکید میکند که: «سیاست عجولانه خروج آمریکا نیز که با مشارکت پاکستان و خلیلزاد پشتونتبار طراحی شد، تنها با حفظ کابل قابلیت اصلاح دارد.»
چرا مقاومتی در برابر طالبان صورت نگرفت؟
حسین نصیری، کارشناس سیاسی در گفتوگو با «بورسان» با بیان اینکه پیشروی سریع طالبان، محققا بیش از آن که نشانهای باشد از قدرت برتر آنان، بیانگیزگی نیروهای دولتی برای ایستادگی را دلالت میکند، میگوید: «این رخداد نشانهای تحقیرآمیز از وابستگی شدید ذهنی و عملی نیروهای نظامی افغانستان به فرماندهی آمریکا میتواند تلقی شود. در فقدان تربیتی قوامیافته و ملی، ارتش جدید افغانستان، تقریبا در همه ولایات بدون استثناء به آسانی و سرعت فروریخت.»
نصیری در ادامه میافزاید: «در اختلافات پایانناپذیر نیروهای مدعی در افغانستان، تصور میرود مردم خسته و درمانده و غیرمتحد آن دیار، رگههای حقانیت احزاب مطرح و مقامات را ضعیف و کمرمق میدانند و دلیلی برای ایستادن در پس آنان و پرداخت هزینه نمییابند. بسیاری از مجاهدین یا منزوی به سویی رفتهاند و یا در رقابت تحصیل مال و امکانات از هم سبقت گرفتهاند و مقامات بازگشته از آمریکا، هیچ از فداکاری و ایثار و مجاهده نمیدانند و هرگز، رابطه خود و خانواده و آینده را با زندگی در امریکا و غرب، قطع نکردهاند و حتی حضور در پستهای کلیدی دولت را، شغلی موقت تلقی میکردند.»
او با نقد سیاستمداران از غرب برگشته به افغانستان تصریح میکند: «جماعت بازگشته از غرب، اگر نه همه، کمینه بسیاری از مجاهدان را خشن، جنگطلب و ناآگاه نسبت به جهان و مناسبات جهانی میدانند و مجاهدان نیز، آن جماعت را فرصتطلبانی وابسته میدانند که به کمک غربیها، بدون تحمل روزهای دشوار، منافع و سلایق خود و اربابان را بر افغانستان تحمیل کردهاند.»
این کارشناس سیاسی در ادامه با بیان اینکه دعوا بر سر منافع قومی و یا کمینه تصور منافع ملی از زاویه منافع قومی، قاعده جاری در افغانستان امروز است، میگوید: «تلاش صاحبمنصبان برای چیرگی منافع و … زبان قوم پشتو (بهویژه خامیهای اخیر) و … بسیاری از بنیانهای کشور “دستسازی” به نام افغانستان (بخشی از آن “بازی بزرگی” که منطقه ما بیش از گذشته به دشمنی آلود !) را سست کرده است. طبیعی است که تاجیکان و اصولا فارسی زبانان، در شرایطی این چنین، احساس از خودبیگانگی کنند. موضوعی که در ارتباط با قوم هزاره و در ابعادی محدودتر بلوچ و سیستانی هم مطرح است. در رقابتی با این مختصات، بسیاری از مناسبات ملی به نفع منافع قومی رنگ میبازند.»

رابطه دولت - ملت در افغانستان دستساز
نصیری معتقد است که اکنون باید رابطه دولت-ملت را در قالب افغانستانی به تعبیر او «دستساز» مورد بررسی قرار داد و بر همین اساس نیز میگوید: «این افغانستان دستساز از آغاز، بنیانی استوار نداشت و ولایات عملا به فراخور و با فراز و فرودهایی، نوعی خودمختاری سنتی برای خویش داشتند و روابطی جدا از دولت با خارج (شبیه همان ارتباط انگلیس با ایلها و طوایف جنوبی ایران ولی معمولا گستردهتر) داشت.»
پاکستان ذینفع است
او در ادامه به نکته مهم دیگری اشاره کرده و پاکستان را در این ماجرا ذینفع دانسته و تصریح میکند: «پاکستان بهویژه در اعتراض به خط مرزی عبور داده شده از میان قوم پشتو و نیز مشکلات خود با هند و … کشوری به نام افغانستان را مخل بقای خود میداند و افغانستان نیز به موجودیت کشوری به نام پاکستان اعتراض دارد. فراموش نکنیم که افغانستان، تنها کشوری بود که به تاسیس کشور پاکستان در سازمان ملل رای منفی داد. بنابراین باید در نظر داشت که دشمنی پاکستان با افغانستان، نظیر هند (و برعکس) ریشهای است. منطقا در فقدان سازوکاری با ثبات، تلاش برای تحمیل هژمونی و حل قضایا از طریق زور در پاکستان علاقمندان بسیار دارد.»
چرا اشرف غنی فرار کرد؟
نصیری با اشاره به اجلاس قطر، معتقد است که احتمالا اوضاع افغانستان، دگرگون خواهد شد و میگوید: «اگرچه سرعت غلبه طالبان در همه جا و نیز در آمریکا، غیرمنتظره تلقی شده است (و به گمانم بیشتر به دلیل فروپاشی اجتماعی و حاکمیتی افغانستان بوده)، تصور اینکه عملیات طالبان، بدون پشتوانههایی مادی و غیرمادی (علاوه بر پاکستان) از سوی غرب میتوانست تا این میزان گسترده اجرا و با توفیق همراه شود نیز پیش از این، باورش دشوار بود. بنابراین تصور عدم اطلاع و حتی مشارکت باند “اشرف غنی“ و هم پالکیهای او از جمله “خلیلزاد “ در این پخت و پز دور از ذهن نیست. با این وصف، منطقی بود که او با تأکید بر عدم ویرانی و جنگ داخلی (برادرانه) و توجیحاتی از این قبیل فرار را بر قرار ترجیح دهد.»

سرنوشت ایران پس از اشرف غنی
با این حال او تأکید دارد که طالبان بهصورت اصولی، نمیتواند شکل نهایی یک حاکمیت و حکومت باشد و به گمانم یک کاتالیزور است و باید چشمانتظار سالهای آتی بود، به نقش ایران اشاره کرده و تصریح میکند: «ایران، در چارچوب منافع ملی و نه “ایدیولوژیک” به قاعده میتواند کاملا بر آن اثر گذارد. ایران که پیوسته بر خروج آمریکا از افغانستان تأکید داشت، بر اساس شواهد اینک، به شدت و در سطوح مختلف در معرض تهدیدات امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و …. خواهد بود. سیل جدید مهاجرت، فقط یک نتیجه اولیه است. با این وصف به گمانم، در خروج آمریکا از افغانستان، گرفتاری ایران نیز از جمله اهداف (احتمالا حاشیهای) بوده است.»
سناریوهای پیش رو برای دولت بعدی افغانستان
یک منبع آگاه نیز در گفتوگو با «بورسان» میگوید: «به نظر میرسد نوعی توافق پنهان میان آمریکا - دولت مستقر سابق در کابل -پاکستان و عربستان سعودی حول محور تشکیل دولتی موقت با حضور پر رنگ طالبان شکل گرفته باشد. مراحل بعدی سناریوی تنظیم شده احتمالا تعیین تاریخی مشخص برای نوعی نظرخواهی عمومی (بهصورت برگزاری لوئیجرگه یا شکلی از انتخابات با نظارت بینالمللی) برای مشروعی بخشی به دولت جدید حاکم نزد مجامع بینالمللی باشد.»
او در ادامه میگوید: «به نظر نمیرسد با توافق بر سر اعمال نظارت هدایت شده توسط کشورهای ذینفوذ یاد شده در بالا شاهد وقوع خشونتهای حاکمان جدید طالب همچون زمان حضور ده ساله این گروه در بیست سال پیش در افغانستان باشیم. آن چه در حال حاضر بر اساس شواهد تقریبا وقوعاش ناگزیر به نظر میرسید، پایان دولت غنی و حاکمیت طالبان بر افغانستان بود.»
برندگان و بازندگان جابهجایی قدرت در افغانستان
به گفته این منبع آگاه، در نهایت بازنده اصلی این تغییر و تحول در همسایگیمان ایران و هند خواهند بود و مهمترین برنده این جا به جایی قدرت نیز پاکستان است.»

شیوه تسخیر شهرها از سوی طالبان شبیه به داعش بود
فریدون مجلسی، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی نیز در این باره با «نامهنیوز» گفتوگویی داشته و هشدار میدهد: «در مقطع کنونی شباهت بسیار عجیبی بین روش داعش و طالبان مشاهده میشود؛ به بیان دیگر شیوه طالبان در تسخیر شهرهای افغانستان به شدت به شیوه داعش در تسخیر بخشهایی از سوریه و عراق دارد».
طالبان برای پاکستان هم ماری در آستین است
این تحلیلگر مسائل دیپلماتیک درباره نقش پاکستان در رویدادهای اخیر افغانستان خاطرنشان کرد: «حالا طالبان در افغانستان حضور وسیع دارد تا شاید پاکستان به آرزوی دیرین خود یعنی فتح افغانستان برسد اما همه باید بدانیم که در نهایت مردم افغانستان که مدنیت را تجربه کردهاند، طالبان را تحمل نمیکنند و حتما طالبان برای پاکستان هم ماری در آستین است».
هشدار به ایران؛ توطئهای در کار است
او درباره موضع ایران در قبال طالبان گفت: «همین اخیرا هیئت طالبان به ایران آمد و آقای ظریف هم میزبان آنها بود که من نسبت به این اقدام دولت آقای روحانی انتقاد شدید دارم، اما نمیدانم پشت پرده چه حرفهایی زده شد. بهطور کلی مقامات ایران باید بدانند که یک توطئه بزرگ برای کشورمان طراحی شده است؛ آنکه ایران وارد یک جنگ فرسایشی در مرزهای شرقی بشود که امیدوارم چنین مسئلهای رخ ندهد و ایران وارد این بازی نشود. افزون بر این حتما حضور طالبان در افغانستان میتواند پیامدهای بسیار دیگری از جمله هجوم پناهندههای افغانستانی را به دنبال داشته باشد که اگر چنین شود ایران میتواند با مجوز سازمان ملل متحد بخشهایی از افغانستان را در اختیار بگیرد و پناهندهها را به خرج سازمان ملل در آنجا اسکان دهد تا بعد از این ایران خرج پناهندههای افغانستانی را ندهد، زیرا کشور خودمان آنقدر فقیر شده که در تأمین مایحتاج ایرانیها هم مانده است، چه رسد به پناهندههای افغانستانی».